www.Andishe.Online
مبحث اول: آفرینش – از نقطه ایجاد طرح و نقشه اولیه خلقت تا آغاز انبساط جهان
مبحث اول: آفرینش – از نقطه ایجاد طرح و نقشه اولیه خلقت تا آغاز انبساط جهان
:علم معنوی
گزارش استاد از نحوه خلقت
علم آکادمیک:س
فیزیک نوین ذرات
قسمت دوم
متن گزارش نحوه آفرینش و تفاسیر مربوطه
بخش اول
مقدمه
این روایت در نگاه اول، مانند تمام گزارشات دیگر در این راستا، تا حدی پر رمز و راز به نظر میآید، اما این رموز، با مطالعه و درک عمیق آثار دیگر استاد الهی قابل گشایش می باشند. در هر حال همانطور که محققان امور دینی، برای روشن شدن حقایق ، کتب آسمانی خود را مورد تفسیر قرار میدهند ، در این مورد نیز لاجرم باید از علم تفسیر استفاده نمود . از اینرو ابتدا شرح خلقت از دیدگاه استاد الهی را مورد بررسی قرار میدهیم تا با یافتن حلقه های گمشده در ارتباط با منطق ایجاد جهان هستی، درک همه جانبه آن امکان پذیر شود. در این رابطه باید بیاد داشت که ارائه، تجزیه و تحلیل و درک حقیقت ، فلسفه ای پیچیده نیست، بلکه تنها باید ذهن را آماده پذیرش منطق نمود تا در مراحل بعدی، آن حقیقت درک شود.س
شرح مشاهده ایجاد خلقت توسط استاد الهی
مخفف پاراگراف و عدد به مفهوم شماره پاراگراف است. اعداد مابعد، خطوط آن پاراگراف را مشخص می نمایند.س[P]
..............
P1
س "......وقتی درباره ایجاد شدن جهانیان اراده فرمود، همان اراده باعث موجودیت تمام موجودات و واقعیات گردید و ماهیت و هیولای آن موجودات را ایجاد فرمود که تصویر و تشبیه به هیچ شئی نتوان نمود، به رنگی درآورد که لباس بی رنگی در بر داشت ، به مثل آبی زلال بود ولی آب نبود و در فضای روحانی بی رنگ ، مدام در حرکت بود. آن ماهیت از وجود خداوندی انعکاس یافته بود و آن فضا هم انعکاس از آن ماهیت داشت.س
P2
ماهیت در آن فضای روحانی لایتناهی و غیر متصور در گردش بود.س
P3
ناگاه از جانب خداوند ندایی رسید: به اصل خود رجوع کن و خدای خود را بشناس.س
س .......تو آنی که هستی جمیع ممکنات از تو بوجود آید و من آنم که ترا هست کردم و قوه و قدرت و هرچه در تو هست از من است، بدان واسطه خدا خوانده می شوم. س
س.............عرض کرد اگر تو با منی چرا ترا نمی بینم؟ جواب آمد: تا خودت را نبینی مرا نخواهی دید و تا خودت را نشناسی مرا نخواهی شناخت. عرض کرد چگونه خود را ببینم ؟ س
:P4
فرمود: برخود بجوش. ....برخود جوشید و از خود بیخود شد. وقتی بخود آمد به هرکجا نظر انداخت سیاهی بود و در آن سیاهی که «ظلمت» نامیده می شد، لمعه نوری مانند شعاع آفتاب، تاریکی را می شکافت.س
: P5
آن شعاع نورانی از ماهیت ساطع می شد و تنها چیزی بود که در آن سیاهی دیده می شد.س
آن فضای روحانی که ماهیت در آن حرکت می کرد از نور بود، البته نور در نور ثابت و معین نمی شود مگر در ظلمت شود. به این علت است که در هر محل و مقامی نور و ظلمت باید قرین باشند.....س
: P6
عرض کرد : خداوندا چرا ترا نمی بینم؟ ندا آمد: چنان که تا آن سیاهی نمی شد، عکس تو معلوم نمی گردید، حال تو هم باید جسمیت بگیری تا عکس مرا در خود ببینی، چون آن سیاهی به منزله جسمیت است، به این علت است که عکس تو در آن مجسم شده. عرض کرد: چگونه باید جسمیت بگیرم، مگر نور بر من جسم نیست؟ فرمود: این نور از آن روحانیت توست. جسم قوای مظهری است که بر اندام تو باید راست شود و بر دیگران سرایت کند. تو باید در خود بجوشی تا آنچه از تو خارج است، از تو مجزا گردد و به اصل خود رجوع نماید، چون آنچه از تو خارج است ارادات من است و ترا بر آن باعث قرار داده ام. حال بر خود بجوش. س
:P7
به امر خدا ماهیت برخود جوشید. ناگهان صدای مهیبی به گوشش رسید و چیزی به مثل دود و بخار ، گرد و غبار، جلوی دیدش را گرفت. لحظه ای بعد دیدش روشن شد. دید دیگر اثری از سیاهی با آن شعاع نور که در اول مجسم شده بود بالکل نمانده است. دید در فضای لایتناهی آبی رنگ که مکان اصلی خود بود......نفر دیگر در گرد خود نشسته اند و نیز سه فضای دیگر دید که در هر کدام یک انجمن مافوق وجود داشت. س
:P8
آن سه فضا ، هر یک به یک رنگ مخصوص پدیدار بود، یکی از آنها به رنگ آتش بود ولی سوزندگی نداشت، دیگری بادی رنگ بود اما باد نبود.س
:P9
سومین، زمین رنگ بود که سبز و خرم می نمود ولی مثل زمین جسمیت نداشت. در هر یک از این سه فضا، ذراتی مختلفه، از کوچک و بزرگ ، جلی و خفی به رنگ و طبیعت همان فضای خودش پدیدار بود و در گرد هم دور میزدند و گردش می کردند.س
:P10
در این سه فضا، ارواح جمیع مخلوقات سکنی داشتند. در فضای آبی رنگ، به جز ماهیت و یارانش ذرات دیگری نبود. ماوراء این فضاها که مکان جمیع ارواح بود، ماهیت، کرات بی حد و بی شماری را مشاهده کرد. هر کره به یک رنگ و به یک طرح مخصوص غیر از رنگ و طرح کره دیگر از بزرگی و کوچکی، روشنایی و تاریکی، سردی و گرمی و رنگهای مختلفه.س
:P11
ایضن دید در هر کره به اقتضای آن کره ، مخلوقاتی جفت جفت از نر و ماده به هیکل مختلفه موجود هستند. به همین وضع و طرح حالیه که ما مشاهده می کنیم. ولی تمام اینها جسدهای بی جان و هیکل بی روح بود و ارواح آنها در همان سه فضای مذکوره قبل بودند و از حضرت رب العزه امر نشده بود که ارواح به اجسام ملحق شوند.س
:P12
ایضن دید برای هر جنس مخلوقی که وجود دارد، یک جنس اشرف و برتر هست که بر مابقی سلطان و مقتدر است، کما اینکه در این کره ارض که ما سکنی داریم، جنس آدمیزاد سلطان و مقتدر است بر تمام مخلوق زمین....خدا به ماهیت فرمود: تو آینه می باشی مرا و قدرت مرا و فکر مرا.....س
:P13
باری، همین که کلام خدا در خصوص شرح دادن مخلوق برای ..... به پایان رسید و او را فهماند، به او امر فرمود: اشاره کن تا روح ها هر کدام به مرتبه خود نزول نمایند و دنیا به گردش درآید و زاد و ولد شود. س
:P14
حسب الامر الهی، اشاره ای نمود، ولی ارواح وارد جسمهایشان نشدند. خدا به او فرمود: عکس خود و یارانت را بر هر کره جلوه دهید تا ارواح مست لقای نور شما شوند و به هیکل جسمانی علاقه مند شوند.س
:P15
به محض اینکه ارواح جلوه...... و یارانش را روی کروات دیدند، از خود بیخود شدند و در جسم ها نزول کردند. همانطور که اراده خداوند بود، مخلوقات کروات جان گرفتند و تولید نسل شروع شد. ....."س
تفسیر متن و استخراج قوانین و اصول
تفسیر متن گزارش :س
:P1
تفسیر
P1-1&2
در اینجا کلمه "اراده" و جمله "موجودیت تمام موجودات " خبر از نقشه و طرحی برای ایجاد خلقت میدهد که دربرگیرنده علمی است مافوق تصور که جوابگوی مهندسی کل خلقت است . در این مرحله هنوز جهان هستی خلق نشده است زیرا در پاراگراف سوم، خط دوم مینویسد: " تو آنی که هستی جمیع ممکنات از تو به وجود میآید". پس، هنوز چیزی بوجود نیامده است بجز نقشه و طرح اولیه خلقت که باید دربرگیرنده تمام پدیده های هستی، اعم از موجودیت نوع انسان و همینطور بخش کوچکی از فضا که برای بشر شناخته شده و یا کائناتی که برای بشر ناشناخته است، در هر دو بعد مادی و روحی آن باشد. س
P1-2
آنچه باید در همه زمانها ایجاد شود و همینطور تکنیک علمی ایجاد پدیده ها و هرآنچه در جهان هستی مادون مبدأ خلقت، بوقوع بپیوندد از مصدری نشئت میگیرد که "ماهیت" نامیده شده است.س
موجودیت ماهیت، منشأ و مبدأ جهان هستی ، اعم از فیزیکی مانند سیارات و ستارگان و متافیزیکی مانند برزخ آن سیارات و ارواحی با منشأ مادی است. س
P1-3
از آنجهت که هنوز ذره و یا پدیده ای مانند رنگ که با تشبیه به آن بشود آنچه مشاهده شده به یکی از زبانهای بشری توضیح داده شود خلقت نشده است، از اینرو، ماهیت که خود هنوز در مرحله تکامل یافتن است به وسیله روح ناظر، به این حالت تشبیه می شود.س
P1-4
به نظر میآید حرکت مدام ماهیت ، نوعی تغییر و تحول برای آمادگی دریافت طرح و نقشه علمی خلقت باشد. مرحله انتقال دانش به ماهیت نیز تدریجی بوده است. س
لازمه حرکت از دید و شعور افراد بشر که با فیزیک زمینی مأنوس است، مکان میباشد و باز بر طبق همین قانون، وجود مکان مستلزم وجود ماده میباشد و هنوز در این مرحله، ماده خلق نشده است ، پس ماهیت در یک مکان کوانتمی و سیال در حرکت است.س
P1-5
مکانی کوانتمی (از نظر سیالیت) بواسطه وجود ماهیت انعکاس یافته که خود، انعکاسی از وجود مبدأ خلقت است.س
قوانین و اصول قابل استخراج از پاراگراف اول:س
س ۱- در ایجاد آفرینش، هدف و منطقی بی چون و چرا مستتر است. خلقت امریست منطقی.س
س ۲- این هدف در قالب طرح و نقشه ای علمی ارائه میشود. دانش عقل اول.س
س ۳- اجرای طرح باید از طریق سیستم علت و معلول و سبب و مسبب باشد. علت و معلول.س
س ۴- خلق اولین سرسلسله سیستم علت و معلول که «ماهیت» نامیده شده است. علت و معلول.س
س ۵- تدریجی بودن امر انتقال طرح و نقشه اولیه خلقت(دانش) به ماهیت.س
س ۶-خلق شدن «ماهیت» به مفهوم خلقت یک «ذره الهی» بسیار بزرگ می باشد. به این مفهوم در جای خود پرداخته خواهد شد.س
:P2
تفسیر
ترسیم مرحله ای، درست قبل از موجودیت مکان و زمان. در این مرحله، تنها ماهیت موجود است و هستی خلاصه میشود به وجود او. از آنجا که در هر حال و وضعیتی، حرکت، تغییر و تحول را ایجاد می کند، این مرحله را میتوان مرحله آمادگی ماهیت برای شناخت خود دانست. این مرحله را میتوان درست با مرحله قبل از آنچه دانشمندان فیزیک ذرات، در تشریح خلقت جهان هستی، آن را خلاء کوانتمی، یا تقارن انرژی می نامند مقایسه نمود. این دانشمندان معتقدند قبل از خلقت، همه چیز در یک نقطه بسیار کوچک، داغ و سوزان و بسیار پرانرژی متمرکز بوده است. در این حالت فقط الکترونها و پوزیترونها موجود بوده اند که از برخورد آنها با یکدیگر انرژی زیادی تولید میشده است . س
این توضیح علمی را میتوان دقیقن مرحله بعد از گردش ماهیت ( ایجاد انرژی زیاد و در نتیجه حرارت بسیار زیاد « در فضای روحانی» نقطه متمرکز کوچک) دانست. س
قوانین و اصول قابل استخراج از پاراگراف دوم:س
س ۱- آغاز حرکت جوهری که همواره با گردش و چرخش و تغییر و تحولات عجین است .س
:P3
تفسیر
P3-1
پس از گردش ماهیت در فضای روحانی اولیه، که شاید میلیونها سال بطول انجامیده، حال، انرژی کافی برای مرحله بعد مهیاست، از اینرو به او گفته میشود: "خدای خود را بشناس" اما لازمه اجرای این مرحله، آنست که ماهیت اول خود را بشناسد زیرا در پاراگراف سوم، خط چهارم و پنجم به او گفته میشود " تا خودت را نشناسی مرا نخواهی شناخت".س
P3-2&3
ماهیت (نقطه پرانرژی و سوزان متمرکز)علت اولیه تمام هستی قرار میگیرد. پس، هرآنچه قرار است ایجاد شود باید بواسطه ماهیت باشد. در اینجا دومین سری اطلاعاتی که ماهیت دریافت میدارد آنست که خود وی، مخلوق آن چیزی است که با او در حال گفتگو میباشد. س
درک این حقایق، تنها از طریق خودشناسی میسر است که هنوز در این مرحله، ماهیت بدان دست نیافته است. حقیقت دیگری که از این سطر درمی یابیم آنست که قدرت ماهیت، همان قدرت خدایی و برای جهان هستی مادون مبدأ، قدرتیست مطلق. س
P3-4&5
شناخت مبدأ اصلی خلقت تنها از طریق شناخت خود، برای ماهیت و به تبع آن همه موجودات متفکر(و غیر متفکر به نوعی دیگر)، امکان پذیر است. س
قوانین و اصول قابل استخراج از پاراگراف سوم:س
س ۱- مبدأ اصلی خلقت (خداوند) باعث و علت اصلی همه چیز است(از این رو او را خالق اعظم میخوانند).س
س ۲- برای شناخت این مبدأ، باید موجودات متفکر، مانند انسان و حتی خود ماهیت، اول خود را بشناسند. شناخت خود، هم برای ماهیت و هم برای موجودات هوشمند دیگر از جمله انسان، به مفهوم شناخت نیروهای نهفته در آن موجود است و نحوه تعامل صحیح این نیروها با نفس (یا همان جسمیت و یا جهان ظلمت).س
س ۳-برای مخلوق، ماهیت همان خداست، زیرا همه چیز در جهان تابع علت و معلول، باید از طریق او انجام پذیرد. س
:P4&P5
تفسیر
P4-1
عمل « در خود جوشیدن » خبر از یک فعل و انفعال بزرگ را میدهد . فعل و انفعالی که طی چند ده میلیون سال زمینی یا بیشتر بطول انجامیده است. برای اینکه این رمز گشوده شود، باید به یکی از گفتارهای استاد الهی مراجعه کنیم که میگوید: س
س "عقل اول که خلق شد، دارای دو چیز شد : نفس و علم. نفس یعنی خودشناسی که نتیجه اش خداشناسی میباشد. علم، یعنی دانستن هرچیزی برای رسیدن به کمال و خلقت عقل دوم." (سند ۱) س
همانطور که در پاراگراف سوم، خط چهارم و پنجم آمده، خودشناسی مقدم بر شناخت خالق مطلق قرار داده شده است، از این رو می توان چنین نتیجه گرفت که این جوشش و از خودبیخود شدن ماهیت، مرحله ایجاد خودیتی مستقل در ماهیت است. خودیتی که با تفکر در آن، بتواند خالق خود را بشناسد. پس، در این فعل و انفعال، ماهیت دارای نفس و یا شخصیتی مستقل میشود. س
در این ارتباط باید بیاد داشت، بخش اول خودشناسی برای ماهیت، به مفهوم شناخت نیروهایی می باشد که در اختیار او گذاشته شده است. بخش دوم مربوط می شود به درگیری با جهان ظلمت که دارای قوانینی مشابه جهان نور، اما برخلاف جهت آن است. تنها با ایجاد تعادل مابین عناصر هر دو جهان، ماهیت موفق به شناخت خدا می شود. این امر در مورد همه مخلوقات از جمله نوع انسان نیز صدق می کند. درست بر اثر همین پروسه است که او اولین مخلقوق پس از خودش را ایجاد می کند.س
P4-2&3
موجودیت ماهیت به شکل نور در ظلمت، حاکی از آنست که همه آنچه قرار است، در جهان هستی مادون مبدأ خلقت بوجود آید، باید طبق قوانین دوالیسم و یا همان جهانهای نور و ظلمت، و متأثر از آن دو منبع باشد. س
درک یک مطلب از اهمیت بسزایی در فهم مکانیزم خلقت برخوردار است و آن اینکه، جهان نور و ظلمت نه از طرف ماهیت، بلکه از طرف مبدا خلقت مهندسی می شود، اما گردش و چرخش و در خود جوشیدن ماهیت، آن دو جهان را بکار می اندازد، زیرا طبق اطلاعات پاراگراف اول، قبل از این جوشش، هنوز نه نور موجود بوده و نه ظلمت.س
همانطور که در پاراگراف پیش توضیح داده شد، در اینجا، اولین قدم از طرحی که برای خلقت ارائه شده است، به مرحله اجرا درمی آید و منبع نور و ظلمت، که از تقابل آنها ، جهان به گردش میآید ایجاد میشود. ولی هنوز خلقت آغاز نشده است.س
قوانین و اصول قابل استخراج مربوط به هر دو پاراگراف چهارم و پنجم:س
س ۱- برای خودشناسی، روح باید در جهانهای مادی جسمیت گرفته، درگیر ماده شود.س
س ۲-درک و شناخت مبدأ اصلی خلقت، برای هر موجود، فقط از طریق شناخت وجود خود، امکان پذیر میشود.س
س ۳- اصل دوالیسم یا دوگانه بودن خلقت، یعنی الزامی بودن وجود جهانهای متضاد نور و ظلمت برای ایجاد حرکت.س
س ۴- نتیجه غیرمستقیمی که می توان از پاراگراف پنجم استخراج نمود آنست که، در واقع پوزیترون نمیتواند غیر از موارد بسیار نادر، آنهم بطور موقت، مجزا از الکترون موجود باشد . جرم دار بودن الکترون، دلیلی بر اثبات این ادعاست. در قسمت سوم این سری مقالات، به این امر خواهیم پرداخت.س
س( در مبحث «چهار پیشنهاد کوانتمی»کتاب مورد بحث، عمیقن به این موضوع پرداخته شده است.)س
:P6
تفسیر
P6-1&2
بخش یا قانون ازلی دیگری که در تمامی خلقت باید ساری و جاری شود آنکه، وجود جسم، بدون روح امکان پذیر نمیباشد و همیشه اول روح است بعد جسم. جسمیت گرفتن ماهیت و یافتن شخصیت و هویتی مستقل، نشان از جدایی از مبدأ اصلی خلقت دارد که در پی آن، باید مرحله خودشناسی (طبق آنچه در پاراگراف سوم، خط چهارم و پنجم بررسی شد)که منجر به خداشناسی میشود و بازگشت و مراجعتی دوباره به مبدأ را بدنبال دارد، طی شود.س
P6-3&4
در اینجا دلیل لزوم جسمیت گرفتن، آنست که مرحله خودشناسی امکان پذیر شود، زیرا شناخت هر چیز از ضد آن ممکن است (جزو قوانین ازلی خلقتی است) و این امر شناخته شده برای بشر، باید خود ماهیت که سرمنشأ خلقت است را نیز شامل شود. پس جسمیت گرفتن به مفهوم تاثیرپذیری از جهان ظلمت و درگیری با آن است( تاثیرات متقابل).س
P6-5
س "جسم قوای مظهری (مظهریتی) است که بر اندام تو باید راست شود و بر دیگران سرایت کند......." س
از آنجا که صحبت از سرایت چیزیست که جسم نامیده میشود، و از طرفی هنوز خلقت جهان مادی صورت نپذیرفته، یعنی ماده وجود ندارد ، میتوان تصور کرد که منظور از راست شدن جسم بر اندام ماهیت، چگونگی ایجاد ذرات زیر اتمی باشد که می تواند در شکل بنیادین خود، هم جرم و هم انرژی را نمایندگی کند.س
جرم می تواند در شکل پیچیده تر و کدگذاری شده آن، در ایجاد فقط اولین نسل از هر مخلوق که دارای هسته سلولی می باشد، یک سکانس از دی ان ای یا همان ژن باشد، در اینصورت انرژی در مراحل اولیه، ارواح چهارگانه جمادی، گیاهی، حیوانی و بشری خواهد بود و همینطور ارواح دیگری که برای بشر شناخته نشده اند و برای مثال مربوط به مخلوق سیاراتِ کائناتی دیگر در ابعادی متفاوت می شوند. اما از آنجا که ارواح زمینی یاد شده، بر اثر فعل و انفعالات مادی بوجود می آیند، و تا ماده نباشد، دلیلی برای موجودیت ارواح چهارگانه یاد شده، وجود ندارد، می توان نتیجه گرفت، ماده در همه پهنه هستی نیز از این «قوای مظهری» بوجود می آید. در بخش سوم که این مطالب را با فیزیک ذرات مورد بحث قرار می دهیم، به این امر پرداخته خواهد شد. س
یک مسئله مهم اینکه، درگیری جهان نور و ظلمت به مفهوم جدال مابین آنها نیست، بلکه نوعی تعامل و همکاری مورد نظر است. در مقالات پیش، این امر را با مطرح نمودن «تبادل پیون» مدلل نمودیم.س
P6-6
در هر حال این ارواح باید از همان حرکت (صدها میلیون ساله) ماهیت در فضای روحانی، بواسطه همان گردش، قوام یافته باشند زیرا هنوز چیزی جز خود ماهیت خلق نشده است و از طرفی به ماهیت گفته میشود:س
س " ... تا آنچه از تو خارج است، از تو مجزا گردد... . " س
آنچه وجود واقعی ماهیت را میسازد روحی است که مستقیمن از مبدأ اصلی خلقت موجود شده («ذره الهی» ویژه) و قدرت یافته، باقی هرچه هست بر اثر همان گردش، و بر اساس قانون دوالیسم بوجود آمده است و لازم است در تضاد با ماهیت باشد، زیرا در غیر اینصورت، خودشناسی ممکن نمی شد.س
با زبان ساده، آنچه قرار است از ماهیت مجزا گردد، عناصر و پارتیکل هایی می باشند که قرار است جهان هستی را بنا نهند. جمله«... و به اصل خود رجوع نمایند» تاکید بر امر سیرکمال است. زیرا بدون کسب کمال نهایی، هیج چیز به اصل خود باز نخواهد گشت. از اینرو از جسمیت ماهیت ، ماده، و از اثرات روحانی او، ارواحی ایجاد می شوند که مبدا مادی دارند و لازم است این موجودات پس از طی سیرکمال مرحله ای و در پی آن سیرکمال نهایی خود در هر سیاره، به اصل خود رجوع نمایند. س
P6-7
از اطلاعات این قسمت می توان دریافت: اول آنکه صحبت از یک نیرو و انرژی عظیمی است که خارج از مبدأ اصلی خلقت باید عمل کند و همه خلقت باید از آن نشأت بگیرد و ساخته شود. دوم آنکه، جوشش دوم را می توان مرحله انتقال علم و یا دانشی دانست که طرح آفرینش را به مرحله عمل درمی آورد. این مرحله باید صدها میلیون سال زمینی به طول انجامیده باشد زیرا منطق حکم نمیکند که خداوند، ماهیت را خلق کند، به او قوای لازم و متضاد را برای خودشناسی و خداشناسی بدهد و فورن هم از او بخواهد که به اصل خود رجوع کند. هر کدام از این مراحل باید به قوام خود برسد تا شروع مرحله بعدی ممکن شود و کار قوام یافتن مراحل، امری تدریجیست که به واحد زمان زمینی، صدها میلیون سال یا بیشتر بطول انجامیده است.س
اما این جمله : "..... چون آنچه از تو خارج است ارادات من است و ترا بر آن باعث قرار داده ام. .... " ، به این مفهوم است که دو جهان نور و ظلمت ( روحانیت و جسمیت تو)، به اراده من ایجاد شده است، ولی تو باعثِ به حرکت درآمدن آن می باشی و با جوشش خود(دومین جوشش) با استفاده از نیروهای آن دو جهان و نیروهایی که من به تو داده ام، آن را بر همه پهنه هستی سرایت می دهی (مهندسی خلقت را به منظر ظهور می رسانی).س
قوانین و اصول قابل استخراج پاراگراف ششم:س
س ۱- در هر مرحله، اول روح است بعد جسم. ماده، تجسم اراده روح است.س
س ۲-دو نوع روح وجود دارد. روحی که مستقیمن از مبدأ اصلی خلقت میآید و باقی ارواح (ارواح جمادی، گیاهی، حیوانی و غیره .) مبدأ نوع دوم و محل اقامت موقت نوع اول، همان سه فضایی است که در پاراگراف دهم تشریح شده است.س
س ۳- لازمه خودشناسی، درگیر شدن با تضادها میباشد.س
س ۴-هرموجودی باید پس از طی مراحل خودشناسی و خداشناسی، سیرکمال خود را به اتمام برساند و به مبدا خود بازگردد.س
س ۵- خلقت به مفهوم خاص آن، فقط بوسیله مبدا خلقت(خدا) صورت پذیرفته است. ماهیت فقط به عنوان یک ابزار هوشمند عمل می کند تا علت و معلول بکار افتد.س
پایان بخش اول از قسمت دوم
........................................................
مطالب بخش دوم از قسمت دوم:س
س -ادامه تفسیرات از پاراگراف هفتم به بعد
س -نتیجه گیری کلی
...........................................................
شناسنامه این مقاله
تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش
منابع:س
س - گزارش مشاهدات استاد الهی از ایجاد خلقت، بر گرفته از کتاب « مبانی معنویت فطری»، صفحه ۷۳- از خط شانزدهم تا انتهای صفحه ۷۶- نویسنده: دکتر بهرام الهی.س
س-مباحث و تفاسیر و استخراج قوانین خلقتی ، برگرفته از کتاب «آفرینش از دیدگاه استاد الهی، فیزیک نوین ذرات»، س
و همچنین
س -برخی از تفاسیر از کتاب «دانشگاه سیرکمال استاد الهی»، نویسنده فرامرز تابش
.....................................................................................................................................................................
کد ویژه مقاله در آرشیو فصلنامه اندیشه آنلاین آلمان:س
OstadElahi_FaramarzTabesh_Ug,l jgtdrd-lfpe h,gÖshojhv üihk isjd-HtvdkaT rslj n,l
........................................................................................................................................................................
در یوتوب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر